امام حسین(ع) و نماز
در نماز و جهاد اسرار مشترکی وجود دارد؛ از جمله: الف: جهاد وسیلة پیروزی بر دشمن بیرونی است، و نماز وسیلة پیروزی بر دشمن درونی (هوای نفس) است.
ب: جهاد نیازمند میدان نبرد و فرمانده و سرباز است، در نماز (جمعه و جماعت) هم محراب (= مکان جنگ) میدان نبرد است، امام جمعه و جماعت فرمانده است و نمازگزاران سرباز.
ج: در جهاد، با شکست دادن دشمن، غنایم بسیاری به دست می آید، در نماز هم با شکست دادن شیطان و غلبه بر هوای نفس، پاداش الهی و تقرّب به ساحت قدس پروردگار حاصل می شود.
در شرح حال امام حسین (ع) و یارانش در شب عاشورا چنین آمده است: آن شب، صدای ناله و زمزمه و نیایش حسین (ع) و یارانش تا بامداد همچون آوای زنبور عسل به گوش می رسید، گروهی در رکوع بودند و برخی سجده می کردند و دیگران ایستاده و یا نشسته به عبادت سرگرم بودند. آن شب سی و دو نفر از سربازان عمر سعد که گذرشان به خیمه های حسین علیه السّلام افتاد، تحت تأثیر این شور و حال قرار گرفتند.
یکی از درس های آموزندة نهضت سالار شهیدان، پیوند آن با عبادت و نماز است، به گونه ای که ظهر خونین عاشورا، برای همیشه، همراه با کلمة نورانی «نماز» در خاطر تاریخ مانده است و یکی از شهدای کربلا نیز در هنگامی به شهادت رسید که از امام حسین علیه السّلام محافظت می کرد تا آن اسوة نمازگزاران، نماز بخواند، این درسی است که اهمیت نماز را بیان می کند و غفلت از آن هرگز روا نیست. اکنون سطرهایی از تاریخ کربلا، از نماز ظهر عاشورا سخن میگوید: ابو ثمامه عمرو بن عبداﷲ صائدی» چون قتل پی در پی یاران را دید، به حسین علیه السّلام عرض کرد: یا اباعبداﷲ! فدایت شوم! این لشکر به تو نزدیک شده اند، اما تا ما کشته نشویم تو را نکشند؛ من دوست دارم و اگر خدا بخواهد نماز را که اینک وقت آن رسیده است برپای دارم و آن گاه نزد خدا روم!
حسین علیه السّلام فرمود: نماز را یادآور شدی، خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد، آری اول وقت است، از اینان بخواهید از ما دست بردارند تا نماز بخوانیم.
چون این پیام به دشمن رسید، حصین بن تمیم گفت: نماز شما قبول نیست. حبیب بن مظاهر پاسخ داد: به گمان تو نماز خاندان پیامبر قبول نیست؟ ولی نماز میخواره ای چون تو قبول است؟
امام علیه السّلام به زهیر بن قین و سعید بن عبداﷲ حنفی دستور داد، از هجوم دشمن پیشگیری کنند، سپس آن حضرت نماز ظهر را با نیمی از یارانش به پا داشت و چون در محاصرة دشمن بود نماز خوف بجا آورد.
گفته اند که سعید بن عبداﷲ حنفی، جلوی حسین علیه السّلام ایستاد و خود را هدف تیرهای دشمن قرار داد؛ او پیوسته از امام نگاهبانی می کرد به گونه ای که حسین علیه السّلام به هر سو که می گردید او پیش رویش خویشتن را سپر می ساخت، تا هنگامی که بر اثر اصابت تیرهای بسیار توانش را از دست داد و بر زمین افتاد و در این حال می گفت: پروردگارا! لعنت عاد و ثمود را بر آنها بفرست و پیامبرت را از جانب من سلام برسان و آنچه از درد و زخم را که به من رسیده است، به او ابلاغ کن، که من در یاری فرزند دختر پیامبرت تنها پاداش تو را خواهانم. سپس جان به جان آفرین تسلیم کرد، در حالی که به جز زخم نیزه و شمشیر سیزده زخم تیر بر تن داشت.
امام حسین علیه السّلام در روز عاشورا، هنگام آخرین وداع با اهل بیت علیهم السّلام خطاب به خواهرش زینب علیها السّلام فرمود: خواهرم! مرا در نماز نافلة شب فراموش مکن.
منبع: کتاب هزار و یک نکته دربارة نماز، اثر حسین دیلمی، 1376، نشر نمایندگی ولی فقیه در بسیج وزارت خانه ها و ادارات، 358 صفحه.